برای پسرم...

زمستان...

از روزهای زمستان که بگویم ... شب یلدا را برای اولین بار پس از ازدواج با مامان اینا  خونه ما بودیم خوبیم ...خداراشکر..برف داشتیم..برف سنگین...باران وخلاصه رحمت الهی در شیراز جاری بود... امتحان هم شکر خدا قبول شدم... مامان اینا امشب از کیش برمی گردند.. کلاس یوگا هم بر قراره و عالی.. ومن در انتظار روزهایی بس روشن..
22 دی 1392
1